چند تصمیم انقلابی در فوتبال ایران به نوعی ریشهای در آبادان داشتهاند، یکی از بارزترین و تاریخیترین آنها همانا تصمیم تحولبرانگیز زندهنام استاد پرویز دهداری در نیمه دهه 60 بود، او از اسم گذشت تا رسم را متولد کند؛ او به سادگی از بحران گلستان ساخت تا ایران برای فوتبالش عابدزاده داشته باشد، سرخاب بسازد، مرفاوی را از لابلای جنگزدگی آقای گل ایران کند و زرینچه را تاریخی.
گفتگوی امروز عبدالله ویسی که به مثال یک شاگردی که خوب درس خوانده، بود، میتواند با کمی «تعامل بینباشگاهی» به جریانی نو در فوتبال کشور تبدیل شود.
ایستادگی در برابر زیادهخواهی، آن هم مصمم و قاطع شاید باب جدیدی را در فضای غریب و دلگیر پرداختهای مالی فوتبالی فتح نماید.
شاید رسیدن به کعبه آمال «مبارزه با فزونطلبی مالی» در دنیای واقع کمی آرمانشهری و دستنیافتنی به نظر برسد، اما استحکام تصمیمگیری و همراهی مدیرعامل با سرمربی میتواند صنعت نفتی را روانه لیگ بیست و سوم نماید که بازیکنانش به جای پا با «قلب» وارد زمین شوند.
بدون تردید پرداخت حق به فوتبالیست انکارناپذیر است اما این انکارناپذیری باید و به حتم گزارهی «حق» را نیز در کنار خویش داشته باشد.
فوتبالیستی که گاها حتی هزینه چند خانواده را به لطف این توانایی ذاتی تامین میکند مستحق دریافت دستمزدی شایسته است، اما این شایستگی باید به قامت تواناییاش برازنده باشد و در این بین فرمول سادهی ماجرا پرداخت «وجه مناسب» به «کیفیت خوب» در عین رعایت شرایط مالی تیم فوتبال صنعت نفت است.
برای داشتن بازیکنانی با «قلب بزرگ» که زمان ورود به میدان نگاهشان را از پیرزن میوهفروش بازار صفا تا مکانیکی که در 50درجهی حرارت این شهر تصویر تلویزیونش را در ساعت مسابقه صنعت نفت زنده نگه میدارد و تا نوجوانی که پولهای توی جیبش را برای خرید پیراهن این تیم حفظ میکند؛ برنگردانند، نیازمند به همراهی و همدلی هستیم.
پس «سکونشین عاشق جایگاههای عشق» با این تصمیم انقلابی همراه شو تا تاریخ برای سالهای بعد، به ایستاده دستزدن برایت عادت کند.
پیروزی با ارزش امیدهای صنعت نفت در انزلی